.نمی دونم از کجا شروع کنم
،شاید به خاطر اینکه برعکس باقی زندگیم که نقاط روشن کم داره
.اینجا،با تو،حرف برای گفت و شنود زیاد دارم
شاید الان با تو بودن به من نشون داد که تمام زندگی
شاید الان با تو بودن به من نشون داد که تمام زندگی
. در ریاضت و تنهایی و غم بودن با ارزش بوده
شاید از غمهای اخیر نه تنها ناراحت نیستم بلکه شادم
شاید از غمهای اخیر نه تنها ناراحت نیستم بلکه شادم
چون یه روز یکی به یکی دیگه گفت:توی کدوم
قصه از زندگی عاشقهای راستین شادی بود؟
.آره حقیقت اینه
،هر روز که از روزها می گذره
قصه از زندگی عاشقهای راستین شادی بود؟
.آره حقیقت اینه
،هر روز که از روزها می گذره
.غمهام با خودم بزرگ می شن و تو بزرگتر از هر دوی ما
، و هیچ روزی غم انگیز تر از روزی نبود
. که جمله ی جادویی دوستت دارم رو شنیدم
.یکبار سخن از فتح وسط اومد
.اگر حقیقت باشه،من رو فتح کردی اونروز
.پس می خوام نام تو همیشه بعد از نام من بیاد
این همه طوفان و غرق اگرچه پیرم کرد
.یکبار سخن از فتح وسط اومد
.اگر حقیقت باشه،من رو فتح کردی اونروز
.پس می خوام نام تو همیشه بعد از نام من بیاد
این همه طوفان و غرق اگرچه پیرم کرد
ولی چشمام هنوز سویی داره که رنگ متفاوت
.احساسمون رو ببینم
.نمی دونم چی بگم که رنگ کهنگی روی اندیشم ننشسته باشه
.فقط بدون که هنوز مونده تا احساس کنم که آغاز راهم
.هرچند بارها خسته و درمونده شدم
.ولی هنوز می تونم کاملتر شم
کی می دونه انسان کامل وجود داره یا نه؟
.احساسمون رو ببینم
.نمی دونم چی بگم که رنگ کهنگی روی اندیشم ننشسته باشه
.فقط بدون که هنوز مونده تا احساس کنم که آغاز راهم
.هرچند بارها خسته و درمونده شدم
.ولی هنوز می تونم کاملتر شم
کی می دونه انسان کامل وجود داره یا نه؟
ولی هر کسی برای ظهور این آدم توی
.زندگیش تمام تلاششو می کنه
...من هم
...من هم
2 comments:
talash kardan baraye umadan ya peida kardane ye adame kamel tu zandegi..
ajale nakon yavash yavash mard mishi :)) ;)
قهوه ات را که نوشیدی به ته فنجانت چشم دوختم
دیگر خبری از یک راه طولانی و اسب و کلید نبود
تنها یک ماه قهوه ای رنگ بود...بی هیچ ستاره ای
نه...انگار صدای گریه های غریب از قصه های دخترک هم آیینه ات را خاموش نمی کند
به افتخار آن روزهای بارانی که با سروده های سبز من و قرمز تو بارانی تر هم می شد سفید پوشیده ام
می دانم که دیگر رنگی نخواهم شد..تو ماندی و انارو سه شنبه ها که آرزو کنی زودتر به پایان برسند...
من ماندم و تقویم خط خورده ی سه شنبه ها...هفته های من 6 روز دارند
دریا و رنگین کمان و دربند دیگر فقط نقاشی هایی هستند که به بغضم دهن کجی می کنند ، تنها آسمان برایم مانده که آن هم روزهای بارانی بدون تو با من قهر است
خودت را ذره ای ناراحت نکن...اینجا همه چیز خوب است جز خسیسی آسمان در بخشیدن ستاره هایش
Post a Comment